امشب بعد از شیش سال دیدمت
کنار ماشین داشتی با بابات اینا خداحافظی میکردی من رد شدم و اتفاقی دیدمت .
با شوهرت نشستی تو ماشین
نمیدونم من و دیدی یا نه ولی تمام لحظه ها واسم زنده شد ... از اولین بوسه تا اخرین گریه ....
الان اینجا همه خوابیدن ولی من با گریه دارم اینارو مینویسم ...
خوشحالم که داشتی میخندیدی و داغونم که ندارمت ...
عاشقتم ... همیشه عاشقتم ....
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0