آمدی ای جان جانان و ز من بردی حواس
رفتی و ماندم من اینجا بی قرار و بی لباس
زر نشانی مثل یک انگشتر عهد عتیق
سیب آن شرکت کنارت بی جمال و بی کلاس
از دو چشمان سیاهت می توان هستی گرفت
قدرت جمع زمینند آن دو چون تک برگ آس
دور دنیا را بگردم بی تو من در جا زنم
بر تنت پاریس و رم, لندن بود شاید دالاس
هرکجا رفتی برو این قلب نیما همرت
می دهم جان را به راهت تا نباشی در هراس
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0