خواب ِ عمیق
شادترین وبلاگ دنیا
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : abbasi
 

صب ساعت 7:55 با دوستم قرار داشتم که بریم  کلاس

ساعت 8:50 بیدار شدم دیدم 20 تا میسکال دارم

16 بار همون دوستم بود، 2بار مامانش، 2بار هم یه دوست دیگه

اصلا از من بعید بود اینجوری بخوابم

انگار مرده بودم :)))

زنگ زدم به دوستم گفتم خواب موندم، گفت دارم گریه میکنم :|

گف پس زنگ بزنم به مامانم چون قرار بود بیاد دم خونتون :|

حتی 10بار به خونمون زنگ زده بود..

نمیدونم چرا متوجه نشدم..واقعا مرده بودم :)))

میدونست تنهام، میدونست خوابم سنگین نیست، دیده هر چی زنگ زده

جواب ندادم نگران شده به اون یکی دوست و مامانش خبر داده،

مامانش گفته میرم دم خونشون

چون مامانم مسافرته بهش زنگ نزده،

میگف یه رب نیم ساعت دیرتر بیدار میشدی زنگ زده بودم به بابات :| :))

 

 



یک باکس
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
این سایت چکیده ای از سایت های شاد و مفرح است و اگر کسی احساس کرد ک این مطلب ب سایت وی تعلق دارد و از این که در این سایت است ب ما اطلاع دهد تا بررسی کنیم و ان را حذف کنیم