صب ساعت 7:55 با دوستم قرار داشتم که بریم کلاس
ساعت 8:50 بیدار شدم دیدم 20 تا میسکال دارم
16 بار همون دوستم بود، 2بار مامانش، 2بار هم یه دوست دیگه
اصلا از من بعید بود اینجوری بخوابم
انگار مرده بودم :)))
زنگ زدم به دوستم گفتم خواب موندم، گفت دارم گریه میکنم :|
گف پس زنگ بزنم به مامانم چون قرار بود بیاد دم خونتون :|
حتی 10بار به خونمون زنگ زده بود..
نمیدونم چرا متوجه نشدم..واقعا مرده بودم :)))
میدونست تنهام، میدونست خوابم سنگین نیست، دیده هر چی زنگ زده
جواب ندادم نگران شده به اون یکی دوست و مامانش خبر داده،
مامانش گفته میرم دم خونشون
چون مامانم مسافرته بهش زنگ نزده،
میگف یه رب نیم ساعت دیرتر بیدار میشدی زنگ زده بودم به بابات :| :))
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0