به نام خداوند عشق و اميد،به هركس كه گفتيم سلام پر كشيد.به نام تمام گل و خارها،نديديم گره بازشه از كارها.همه روز به افسوس روز قديم،همه شاد وخوشحال ولي ما بديم.چو يك دلبري بود در اين ديار،به زوري گرفتند از دست يار.به وقت كدورت و دلواپسي،بديديم كه غرقيم در بي كسي.نه دنيا به داد دل ما رسيد،نه از درد ما خم به ابرو كشيد.رسيديم به ان حرف پيرخرفت،كه ميگفت نبايدبه دلداده اي دل گرفت.و محكوم شديم و دگر راه نيست،خدايا مقصر به چشم تو كيست.من آن عابر شهر بي انتهام،مدد دٍه به بازو و پاي سيام.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0