گفت هيچ حسي نيست هيچ اميدي نيست هيچ انگيزه اي نيست،گفتم بيا تو گذشته زندگي كنيم ، مكث كرد گفت فاك نميخام ديگه تكرار شه، گفتم اره حق با توعه، اين دفعه گفت تو اينده جواب دادم به اميد چي ؟ گفت تو حال، گفتم بيخيال سر تكون داد فقط سر تكون داد
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0