پت پت کده

دوران جنگ جهانی دوم دوران خیلی سختی برای مردم المان بود.گشنگی و فقر شدید روی مردم فشار میاورد اما تنها چیزی که مردم رو سر پا نگه میداشت داستان های داغی بود که بین هم رد و بدل میکردن.از میون همه داستانا یکی از اونا خیلی زیاد معروف شد چون واقعی بود.داستان در مورد زن جوانی بود که در شب با یک پیر مرد کنار جاده روبرو میشه.نصف شب بود و زن سواره بود تصمیم میگیره که مرد رو سوار کنه و به مقصدش برسونه.زن کنار پیرمرد وایمیسه و به پیر مرد میگه اگه جای خاصی میری من شمارو برسونم اما پیرمرد میگه نه تشکر!در عوض رسوندن منازتون خواهش میکنم این نامرو به این ادرس برسونید.من خونم همین نزدیکیاس ولی نمیتونم به این ادرس برم واسه همین کنار جاده منتظر ادم مهربونی مثل شما بودم .ادرس سر راسته  و ته همین جادس.اگر برسونید خییلی خوشال میشم.زن جوان نامرو میگیره و ازونجایی که متوجه لب های خشکیده پیرمرد میشه به ماشینش برمیگرده تا واسش اب ببره اما وقتی بر میگرده متوجه میشه پیرمرد نیست.از همین غیب شدن ناگهانی مشکوک میشه و تصور میکنه پیرمرد چیزیش شده باشه یا یه لحظه کسی اونو برده باشه.برای همین همراه نامه پیش پلیس میره و ماجرا رو تعریف میکنه.پلیس محل رو خوب میگرده اما نه اثری از خونه و نه اثری از پیرمرد پیدا میکنه.تنها سرنخشون همون نامه بود.پلیس پیگیر ادرس نامه میشه و بعد از تحقیق متوجه میشن که ادرس این نامه در واقع ادرس یک خانه مخفی هست که توش ادم هارو قصابی میکنن و گوشتش رو با قیمت پایین به مردم میفروشن.اما درون نامه چی نوشته شده بود؟بعد از باز کردن نامه یک تیکه کوچک کاغذ همراهش بود که روش نوشته شده بود:

این آخرین کسیه که میفرستم.دیگه نمیتونم!

پ.ن

داستان تقریبن ترسناک!اگه دوس دارین بگین شبا داستان ترسناک بزارم!

منبع:کانال لیبیدو